افسردگی اساسی در کودکان و نوجوانان

توضیح کوتاه :

برآورد شده ۲ درصد از کودکان و ۶ درصد از نوجوانان از افسردگی رنج می‌برند و احتمال وقوع این اختلال در سنین ۳ تا ۱۷ حدود ۴ درصد است (پرو و همکاران، ۲۰۱۳؛ بیرماهر و همکاران، ۲۰۰۷)، و همین باعث شده این اختلال به نگرانی عمده­ای در حیطۀ سلامت عمومی تبدیل شود. شیوع افسردگی در طول زندگی نوجوانان مانند جمعیت بزرگسالان ۲۰ درصد تخمین زده شده است (بیرماهر، آربلاز، و برنت، ۲۰۰۲). به­علاوه، اختلال­های افسردگی دلیل اصلی مرگ­ومیر در گروه سنی اطفال است (بیرماهر و همکاران، ۲۰۰۷). افسردگی باعث کاهش عملکرد در حوزه­های مختلف می­شود و اگر شدت آن زیاد باشد منجر به عملکرد ضعیف می­گردد (ویتیلو و همکاران، ۲۰۰۶؛ بیرماهر و همکاران، ۲۰۰۰۴). نقض عملکرد ارتباطی، تحصیلی، و شغلی، و درگیری‌های مکرر با دستگاه­های قضایی نیز گزارش شده است (آنگولد و همکاران، ۱۹۹۸؛ بیرماهر و همکاران، ۲۰۰۷؛ کندل و دیویس، ۱۹۸۶؛ کواس و همکاران، ۱۹۸۴؛ رُده، لوینسون، و سیلی، ۱۹۹۴). به­علاوه، گزارش شده نوجوانان مبتلا به افسردگی در معرض افزایش خطر سوءمصرف مواد، اقدام به خودکشی یا خودکشی موفق، و عود افسردگی در بزرگسالی هستند (برنت و همکاران، ۱۹۸۸،۱۹۹۳؛ بریج، گلدستین، و برنت، ۲۰۰۶؛ کاستلو و همکاران،۲۰۰۲؛ هارینگتون، فاج، راتر، پیکلز، و هیل، ۱۹۹۰؛ کواس و همکاران،۱۹۸۴؛ لوینسون، هاپس، رابرتز، سیلی و آندروز، ۱۹۳۳؛ نایکر، گلامباس، زنگ، سنسیلسوان، و کلمن، ۲۰۱۳؛ رائو و همکاران، ۱۹۹۵؛ شافر و همکاران، ۱۹۹۶).

دورۀ بیماری

برخلاف پیشرفت­هایی که در درمان افسردگی کودکان وجود دارد، نرخ بهبودی (نبود نشانگان؛ به تعاریفی که در ادامه آمده مراجعه کنید) پایین است. حتی در جامع­ترین درمان‏ها (درمان ترکیبی فلوکستین با درمان شناختی­ـ رفتاری) که تاکنون انجام شده تنها ۳۷ درصد از نوجوانان افسرده بعد از ۱۲ هفته در گروه پژوهشی درمان افسردگی نوجوانان مداوا شدند (۲۰۰۴). به­علاوه، پس از درمان‏های حاد نیز برخی نشانه­ها رایج است. مثلاً در پژوهش درمان افسردگی نوجوانان (۲۰۰۴) ۵۰ درصد از پاسخ‌دهندگان به درمان حاد حداقل یکی از نشانه‌ها را پس از پایان درمان داشتند (کنارد و همکاران، ۲۰۰۶). همچنین تائو، مایز، هاگز، ریتلمن، و امسلی (۲۰۰۵) نشانگان باقی­مانده را در افرادی که تحت درمان فلوکستین بودند ارزیابی کردند و متوجه شدند حتی آن دسته از نوجوانانی هم که بهبودیافته تلقی می­شدند، همچنان نشانگانی داشتند (تائو و همکاران،۲۰۰۵). نشانه‌های باقی‌مانده به بازگشت و عود در بزرگسالی ربط داده شده­اند (فاوا، فابری، و سونینو، ۲۰۰۲؛ کارپ و همکاران،۲۰۰۴؛ مونتگومری، دوگان، و برنساید، ۱۹۹۱)، و به نظر می‌رسد این امر در مورد نوجوانان نیز صادق است (امسلی و همکاران، ۲۰۰۸).

دوره‌های افسردگی در کودکان نیز همانند بزرگسالان می‌تواند مزمن باشد. هرچند تا ۹۰ درصد از نوجوانان طی ۱ یا ۲ سال بهبود پیدا می‌کنند (بیرماهر و همکاران، ۲۰۰۲؛ امسلی و همکاران، ۱۹۹۷ب؛ مک کالی و همکاران، ۱۹۹۳؛ استرابر، لامبرت، شیمدت­ـ لاکنر، و مورل، ۱۹۹۳)، بازگشت و عود بسیار شایع است (بیرماهر و همکاران، ۲۰۰۲؛ امسلی و همکاران، ۱۹۹۸؛ لوینسون، آلن، سیلی و گاتلیب، ۱۹۹۹؛ مک­کالی و همکاران، ۱۹۹۳؛ رائو و همکاران، ۱۹۹۵). حتی نوجوانانی که در درمان می­مانند با وجود مصرف دارو تا ۴۰ درصد بازگشت خواهند داشت (امسلی و همکاران، ۲۰۰۸). حجم زیاد شواهد تا به امروز نشان داده هر نوجوانی که یک دوره افسردگی را تجربه کند به احتمال زیاد در آینده نیز دوره­های افسردگی را تجربه خواهد کرد (انجمن ملی سلامت روان، ۲۰۰۴). بین ۵۰ تا ۷۵ درصد از افراد با اختلال افسردگی اساسی قبل از بلوغ دوره­های راجعۀ افسردگی را دارند و ۳۰ درصد از دورۀ نوجوانی­شان با این اختلال سپری می­شود (امسلی و همکاران، ۱۹۹۷ب؛ کواکس و همکاران ۱۹۸۴ب؛ کواکس، اکیسکال، گاتسونیس، و پارون، ۱۹۹۴؛ لوینسون و همکاران، ۱۹۹۹؛ مک­کالی و همکاران، ۱۹۹۳؛ رائو و همکاران، ۱۹۹۵). بازگشت اغلب ۶ ماه تا ۱ سال بعد از بهبودی رخ می‌دهد (امسلی و همکاران، ۱۹۹۸؛ وستانیس، فیهان، گراتن، و بیکرتون، ۱۹۹۶؛ وود، هارینگتن، و مور، ۱۹۹۶). این سال‌های زندگی که با ناتوانی برچسب خورده‌اند، موجب افزایش بار اقتصادی ناشی از این بیماری (هبی، تانگ، لیتلفیلد، کارتر، و وس، ۲۰۰۴)، افزایش استفاده از خدمات مراقبت و کاهش بهره‌وری، و میلیون‌ها دلار هزینه در طول عمر می­شوند (استرام و ولز، ۱۹۹۵). ترکیب درمان شناختی­ـ رفتاری و درمان دارویی ضدافسردگی به کاهش هزینه‌های مراقبت از سلامت در طول زمان ختم می­شود (دومینو و همکاران، ۲۰۰۹).

تعریف واژه ­ها

  • پاسخ: کاهش چشمگیر نشانه‌های اصلی افسردگی حداقل برای ۲ هفته. در کارآزمایی­های بالینی پاسخ به معنی بهبود کلی بالینی یا تغییر در شدت علائم افسردگی است (مثلاً تا ۵۰ درصد کاهش علائم).
  • بهبودی: در کارآزمایی­های بالینی منظور از بهبودی داشتن حداقل یا هیچ نشانۀ افسردگی با استفاده از نقطۀ برش در مقیاس درجه‌بندی افسردگی بالینی است (مثلاً در مقیاس بازبینی‌شدۀ درجه‌بندی افسردگی در کودکان نمرۀ خوب زیر ۲۸ است).
  • علائم باقی­مانده: علائمی که پس از پاسخ به درمان حاد باقی می‌مانند.
  • دورۀ نقاهت: داشتن حداقل یا هیچ نشانۀ افسردگی در دوره­ای که بشود گفت دورۀ افسردگی نبوده است.
  • زوال بالینی: بدتر شدن چشمگیر وضعیت طوری که باید برای پیشگیری از عود کامل درمان را تغییر داد (راش و همکاران، ۱۹۹۸).
  • عود: برگشت نشانگانی که شاخص‌های دوره هستند (نمرۀ کمتر از ۴۰ در مقیاس افسردگی کودکان در عرض دو هفته، یا زوال بالینی).
  • وقوع مجدد: دورۀ جدید افسردگی بعد از دورۀ نقاهت از نشانگان اولیه.

آیا ما می‌توانیم بهبودی و عود را در نوجوانی پیش‌بینی کنیم؟

مهم است از عواملی که با دورۀ‌ بیماری و نتایج درمان مرتبط هستند اطلاع داشته باشیم. هر چند شواهد متعدد نشان می­دهد متغیرهای جمعیت­شناختی روی نتایج تأثیر می‌گذارند، عوامل بیماری پیش‌بین طول درمان و نتیجۀ آن هستند. عواملی مانند شدت بیماری، هم­ابتلایی، بازگشت افسردگی، و بی‌خوابی مرضی از عوامل پیش‌بین نتایج ضعیف هستند (امسلی، مایز، لپتوک، و بت، ۲۰۰۳؛ امسلی و همکاران، ۲۰۱۲). همچنین، متغیرهای روانی­ـ اجتماعی (مثل آسیب روانی در والدین، تعارض در خانواده، و عوامل استرس‌زا) و سابقۀ بحران پیش‌بین نتایج ضعیف است (امسلی و همکاران، ۲۰۰۳؛ کافمن و همکاران، ۲۰۰۴؛ نمروف و همکاران، ۲۰۰۳).

مطالعات کمی پیش­بین­های عود و وقوع مجدد را بررسی کرده‌اند. با وجود این‌، عوامل پیش­بین احتمالی شامل هم­ابتلایی (اختلال اضطرابی و رفتاری، افسرده­خویی)، شدت بیماری، افسردگی راجعه، سن شروع، گرایش به خودکشی، نشانه‌های باقی­مانده، عملکرد ضعیف، بی­خوابی، موارد استرس­زای روانی­ـ اجتماعی، سابقۀ روان‌پزشکی خانواده، و آشفتگی خانوادگی هستند (بیرماهر و همکاران، ۱۹۹۶الف، ۱۹۹۶ب؛ امسلی و همکاران، ۱۹۹۷ب، ۱۹۹۸، ۲۰۰۱؛ کلین، لوینسون، سیلی، و رُده، ۲۰۰۱؛ کواکس و همکاران، ۱۹۸۴الف؛ لیونسون و همکاران، ۱۹۹۹؛ رائو، هافمن، و دی­لی، ۱۹۹۹؛ ویزمن و همکاران، ۱۹۹۹الف، ۱۹۹۹ب). ممکن است متغیرهای شناختی (مثل ناامیدی و نشخوار ذهنی) تأثیر ناخوشایندی بر پاسخ به درمان داشته و باعث بازگشت افسردگی شود. مطالعات گوناگون گزارش داده‌اند باورهای منفی با افسردگی ارتباط داشته و ممکن است بهبود علائم را کاهش دهند (آسارنو و بیتز، ۱۹۸۸؛ گاتلیب، لوینسون، سیلی، رُده، و ردنر، ۱۹۹۳؛ مک­کالی، میشل، بورک، و موس، ۱۹۸۸؛ تمز، استوارت، اسکینر، هاگز، و امسلی، ۱۹۹۳)؛ بنابراین افکار مخرب پیش‌بین قوی عود افسردگی است (لوینسون و همکاران، ۱۹۹۱) و زوال شناختی ادامه­دار پس از درمان پیش­بین عود سریع­تر است (بیورز، کیتنر، رایان، و میلر،۲۰۰۳).

شرح مراحل درمان

درمان اختلال افسردگی اساسی به سه مرحله تقسیم می­شود. مرحلۀ حاد درمان برای گرفتن پاسخ به نشانه­ها (کاهش چشمگیر علائم افسردگی) و بهبودی نهایتی (رسیدن به کمترین حد یا هیچ نشانه­ای) است. در کارآزمایی­های بالینی طول مرحلۀ حاد ۶ تا ۱۲ هفته است (امسلی و همکاران، ۲۰۰۲، ۲۰۰۸؛ کنارد و همکاران، ۲۰۱۴؛ گروه مطالعۀ درمان افسردگی نوجوانان، ۲۰۰۴). پس از مرحلۀ حاد، تمرکز مرحلۀ میانی بر علائم باقی­مانده تا پاسخ­های درمانجو تحکیم شود، و بر پیشگیری از عود (یعنی دورۀ افسردگی بعد از بهبودی) است. مرحلۀ نگهداری راهبرد درمانی طولانی‏مدت است که برای پیشگیری از دوره­های جدید، یا وقوع مجدد افسردگی در بیمارانی طراحی می­شود که بهبود یافته­اند و در دورۀ نقاهت به سر می­برند.

درمان‏های مرحلۀ حاد

داروهای ضدافسردگی

روشن شده است که دارودرمانی در مرحلۀ حاد برای درمان اختلال افسردگی اساسی در کودکان و نوجوانان مؤثر است (امسلی و همکاران، ۱۹۹۷الف، ۲۰۰۲؛ گروه پژوهشی درمان افسردگی نوجوانان، ۲۰۰۴). از زمان گسترش استفاده از فلوکستین در سال ۱۹۸۸، مهارکننده‌های انتخابی بازجذب سروتونین و دیگر داروهای ضدافسردگی جدید نیز به‌طور فزاینده برای درمان اختلال افسردگی کودکان استفاده شده است (چانگ، امسلی، و مایز، ۲۰۰۵). دیگر مهارکننده‌های انتخابی بازجذب سروتونین شامل سیتالوپرام، پاروکستین، و سرترالین نیز حداقل روی برخی نتایج درمانی اثرات مثبت دارند (کلر و همکاران، ۲۰۰۱؛ واگنر و همکاران، ۲۰۰۳، ۲۰۰۴)، اما سازمان غذا و دارو امریکا فقط فلوکستین را برای درمان افسردگی کودکان و نوجوانان و اسیتاکوپرام را برای درمان افسردگی نوجوانان تأیید کرده است. (سازمان غذا و دارو، ۲۰۱۴).

نتایج امیدوار کننده: درمان شناختی­ـ رفتاری در نوجوانان در مرحلۀ حاد

بازبینی پیشینۀ پژوهشی در مورد درمان شناختی­ـ رفتاری نشان ­می­دهد اثربخشی این درمان در کودکان و نوجوانانی که این درمان را دریافت کرده­اند بیش از سایر مداخلات روانی یا گروه کنترل و لیست انتظار بوده است (کامپتان و همکاران، ۲۰۰۴؛ کلین، جاکوبز، و رینیک، ۲۰۰۷؛ ویز، مک­کارتی، و والری، ۲۰۰۶). درمان شناختی­ـ رفتاری درمانی منطقی برای مرحلۀ میانی است، زیرا دربارۀ سایر روان‌درمانی‌های تجربی (مثل درمان درون­فردی، خانواده‌درمانی سیستمی­ـ رفتاری، و درمان‏های حمایتی) خوب پژوهش نشده است. برای مرور مداخلات شناختی­ـ رفتاری در مرحلۀ حاد جدول ۱-۱ را ببینید.

درمان ترکیبی

مؤسسۀ ملی بهداشت روان در پژوهش جامعی روی ۴۳۹ نوجوان (بین ۱۲ تا ۱۸ سال) به مقایسۀ درمان‏های فلوکستین، درمان شناختی­ـ رفتاری، و ترکیب فلوکستین با درمان شناختی­ـ رفتاری و دارونما پرداخت. نرخ پاسخ درمانی بر اساس مقیاس بهبودی بالینی کلی (بهبود خیلی زیاد یا زیاد) برای درمان ترکیبی بیشتر از همه (۷۱/۰ درصد)، درمان با فلوکستین ۶۱/۰ درصد، درمان شناختی­ـ رفتاری ۴۳/۰، و دارونما ۳۵/۰ درصد بود. دو درمان ترکیبی و فلوکستین نسبت به دارونما مفیدتر بودند، اما درمان شناختی­ـ رفتاری مؤثر نبود (گروه پژوهشی درمان افسردگی نوجوانان، ۲۰۰۴). در حالی که به برآورد گروه پژوهشی درمان افسردگی نوجوانان برتری درمان ترکیبی نسبت به دارودرمانی صرف اثربخش­تر بوده، مطالعات اخیر نشان داده فلوکستین در کنار درمان شناختی­ـ رفتاری اثربخش­تر از فلوکستین در کنار مدیریت خوب بالینی نیست (کلارک و همکاران، ۲۰۰۵؛ دوبیکا و همکاران، ۲۰۱۰؛ گودیر، ۲۰۰۶). علیرغم نتایج متناقض، درمان ترکیبی درمان منتخب است. با این حال، زمان شروع روان‌درمانی چندان روشن نیست.

درمان در مرحلۀ میانی

پس از درمان حاد موفق، افزودن درمان شناختی­ـ رفتاری در مرحلۀ میانی درمان افسردگی بزرگسالان باعث کاهش نرخ عود در مقایسه با دارونما ‌شده است (جارت و همکاران، ۲۰۱۳). به­علاوه، مطالعات بزرگسالان نشان می­دهد که نرخ عود در افسردگی اساسی به‌طور چشمگیری با ترکیب داروهای روانی با درمان شناختی­ـ رفتاری کاهش پیدا می­کند (فاوا، گراندی، زیلزنی، کانِستراری، و مورفی، ۱۹۹۴؛ فاوا، گرندی، زیلزنی، رافانلی، و کانِستراری، ۱۹۹۶؛ فاوا و همکاران، ۱۹۹۸، ۲۰۰۲، ۲۰۰۴؛ گودی، فاوا، فاوا، و پاپاکاستاس؛ ۲۰۰۱؛ نیرنبرگ، ۲۰۰۱؛ پایکل و همکاران، ۱۹۹۹؛ پایکل، ۲۰۰۷؛ تیزدل و همکاران، ۲۰۰۰). بیماران بزرگسالی که پاسخ‌ خوبی به داروهای ضدافسردگی داده­اند علائم باقی‌مانده (در بسیاری از آنان تا حدود ۴۵ درصد؛ فاوا، اوتولینی، و رونی، ۱۹۹۹) و عود بیشتری دارند (۶۰ درصد از کسانی که یک دوره داشته­اند باز هم آن را تجربه می­کنند).

در مطالعات بزرگسالان، درمان شناختی­ـ رفتاری برای نشانه‌های باقی‌مانده و پیشگیری از عود استفاده شده بود. فاوا و همکاران (۲۰۰۴، ۱۹۹۸الف) به این نتیجه رسیدند که ارائۀ درمان شناختی­ـ رفتاری (شامل آموزش اصلاح سبک زندگی، و بهزیستی بعد از درمان مرحلۀ حاد است) در کاهش نشانه‌ها و پیشگیری از عود بسیار مفید است. به‌علاوه، آنان به این نتیجه رسیدند با توجه به اینکه درمان برای کمک به بیماران بهبودیافته ارائه شده بود، کسانی که کمتر بیمارند نیاز به جلسات کمتری دارد (۱۰ جلسه یک­هفته در میان؛ در مقابل ۱۶ تا ۲۰ جلسه که در بیشتر کارآزمایی­های بالینی درمان شناختی­ـ رفتاری ارائه شده است). میزان اثربخشی مرحلۀ میانی درمان شناختی­ـ رفتاری در کاهش نشانگان و پیشگیری از عود مستند است (اسکات، پالمر، پایکل، تیزدل، و هی­هارست، ۲۰۰۳).

مرحلۀ میانی درمان شناختی­ـ رفتاری بعد از دارودرمانی در مرحلۀ حاد، مناسب­ترین راهبرد درمانی برای کاهش عود و وقوع مجدد بیماری در بزرگسالان است (جدول ۲-۱). گرچه در مطالعات، رویکردهای درمانی متنوع است (مثل درمان بهزیستی، ذهن­آگاهی)، همۀ مطالعات از درمان شناختی­ـ رفتاری استفاده کرده­اند.

اخیراً تلاش‌هایی برای ارتقای سلامت یا روان‌شناسی مثبت‌نگر انجام شده که شاید برای درمان نوجوانان بهبودیافته دست درمانگران را بگیرند. ریف و سینگر (۱۹۹۶) مدلی برای تعریف ابعاد سلامتی در بزرگسالان فراهم کردند که بعدها با مداخله­های پیشگیری از عود در بزرگسالان بهبودیافته ادغام شد (فاوا و همکاران، ۱۹۹۸الف). سلیگمن (سلیگمن و چکسنتمیهایی، ۲۰۰۰) و جنبش روان­شناسی مثبت­نگر تأکید داشتند که درمانگران برای پیشگیری از بیماری توجه بیشتری به تقویت نقاط قوت و ایجاد ویژگی­های مثبت (از جمله خوش­بینی) داشته باشند (داک­وورث، استین، و سلیگمن، ۲۰۰۵؛ کوبا و همکاران، ۲۰۱۱).

مطالعات کمی راهبردهای پیشگیری از عود را در نوجوانان بررسی کرده‌اند. تا امروز، برای نوجوانانی که در مرحلۀ میانی مداخلۀ درمان شناختی­ـ رفتاری شرکت کرده بودند، چهار کارآزمایی انجام شده است که نتایج یکی از آنها مثبت (کرول، هارینگتون، جیسون، فراسر، و گوورز، ۱۹۹۶) و یکی منفی بود (کلارک، رُده، لوینسون، هاپس، و سیلی،۱۹۹۹). با این حال در هر دو کارآزمایی بالینی درمان مرحلۀ حاد شناختی­ـ رفتاری بود. به‌علاوه، در کارآزمایی منفی شواهدی وجود داشت که نشان می‌داد مرحلۀ میانی شناختی­ـ رفتاری برای آنانی که تا پایان مرحلۀ حاد به‌طور کامل بهبود پیدا نکرده بودند مفید بود. کنارد و همکاران (۲۰۰۸) در پژوهشی به این نتیجه رسیدند که خطر عود در نوجوانان ۱۱ تا ۱۷ سال که با درمان‏های متوالی درمان شده‌اند تا ۸ برابر کمتر است. این پژوهش امکان­سنجی، قابلیت پذیرش، و اثربخشی اولیۀ مرحلۀ میانی درمان شناختی­ـ رفتاری (پیشگیری از عود) بعد از درمان حاد افسردگی را نشان داد. در یک کارآزمایی تصادفی کنترل‌شده طی ۳۰ هفته درمان، این نتایج به این صورت تکرار شد که کسانی که پس از درمان شناختی­ـ رفتاری ۶ هفته داروی ضدافسردگی مصرف کردند در مقایسه با کسانی که فقط دارو مصرف کردند نرخ عود کمتری داشتند (۹/۰ درصد در مقابل ۵/۲۶/۰ درصد؛ کنارد و همکاران، ۲۰۱۴). همچنین این مطالعه نتیجه گرفت آنانی که با درمان شناختی­ـ رفتاری درمان شده‌اند سالم­تر و نیازمند دوز پایین‌تری از داروی ضدافسردگی هستند (کنارد و همکاران، ۲۰۱۴).

این کتاب راهنمای درمانِ استفاده­شده در آزمایش‌های تصادفی کنترل‌شده در بالا را با جزئیات شرح می‌دهد (کنارد و همکاران، ۲۰۰۸، ۲۰۱۴). هدف این کتابچۀ راهنما کسانی هستند که پاسخ مطلوبی به مرحلۀ درمان حاد داده‌اند و برای اجرا در مرحلۀ میانی طراحی شده است. به­علاوه، طرح پیشگیری از عود مجدد در درمان شناختی­ـ رفتاری نشانه­های باقی­مانده را هدف قرار می­دهد و به کودک مهارت­هایی را آموزش می­دهد که باعث کاهش این نشانه­ها و مانع از وقوع مجدد می­شود. به­علاوه، راهکارهای بهبودی و تغییر سبک زندگی را نیز در درمان گنجانده­ایم که باعث طولانی شدن دورۀ بهبودی می­شود.

این درمان طوری طراحی شده که به عواملی که باعث عود در کودک و نوجوان می­شود (مانند احساسات و هیجان­های بیان­شدۀ زیاد، و تعارض­ها و اختلاف­نظرهای خانوادگی) می­پردازند (آسارنو، گلدشتاین، تامپسون، گاتری، ۱۹۹۳؛ بیرماهر و همکاران، ۲۰۰۰) به­علاوه، ما دریافتیم عوامل شناختی مشخصی مانند سبک­های اسناد منفی و واکنش­پذیری شناختی باعث وقوع مجدد می‏شوند (هامن، ۱۹۹۲؛ تیزدل و همکاران، ۲۰۰۱). کودکانی که افسردگی دارند موقع رویارویی با استرس‌ها یا تغییرات (مثبت یا منفی) در معرض خطر طرحواره­ها و اسنادهای منفی هستند (کاری و کریاگهد، ۱۹۹۰). از این رو، درمان برای مقابله با این طرحواره­ها و اسنادهای منفی طراحی شده تا وقتی فرد با عوامل استرس­زا و حتی پیامدهای مثبت مواجه می­شود آن را به کار ببندد (جیکاکس، ریویج، گیلهام، و سلیگمن، ۱۹۹۴؛ سلیگمن، استین، پارک، و پیترسون، ۲۰۰۵). درنهایت، هدف درمان علائم باقی‌مانده است. علائم باقی‌ماندۀ رایج در بزرگسالان شامل تحریک‌پذیری، اضطراب، و تعارض­های بین­فردی است (فاوا و همکاران،۱۹۹۱)، در حالی که نشانه‌های باقی‌مانده در نوجوانان شامل اختلال خواب و خلق، خستگی، و مشکلات تمرکز است (کنارد و همکاران، ۲۰۰۶). مؤلفه­های درمانی که به نشانگان باقی­مانده می­پردازند در راهنمای درمان لحاظ شده­اند. همچنین در این راهنمای درمانی مداخلاتی برای خانواده گنجانده شده که مانع از بروز عوامل زمینه­ساز (مثل هیجان بیان­شده) عود می­شوند.

منبع: درمان شناختی­ رفتاری برای افسردگی کودکان و نوجوانان (راهنمای پیشگیری از عود)، تألیف بستی د. کنارد، جنیفر ل. هاگز، الکساندرا آ. فاکسوِل، ترجمه: دکتر سیما قدرتی، مصطفی قلاوند

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سلام

برای چت کردن در تلگرام یکی از نمایندگان ما را در زیر کلیک کنید .

چطور میتوانیم کمکتان کنیم ؟