این خیال را که پیمانشکنی شاید بهترین پیشامدی باشد که در ازدواج رخ میدهد باید دستکم مزخرف دانست. خیلیها بهسبب دردهای سنگین و ویرانی ناشی از رابطۀ فرازناشویی با چنین خیالی سر و کلّه میزنند؛ این باور بهحق روی هر گونه احتمال دیدن بارقۀ امید سایه میافکند. پس این باور تقریباً به همان اندازه مضحک است که به فردی بگوییم حالا که فهمیدهای خانهای که ساختی و آن را دوست داری و در آن زندگی میکنی گرفتار موریانه شده است جشن بگیر و شادمانی کن؛ چون این مسئلۀ موریانهزدگی بهترین اتفاقی است که ممکن است برای خانه رخ دهد. اتفاقاً اگر کمی دربارۀ محرکهای تنشزا برای مالکان خانه آگاهی داشته باشید، حتماً خواهید دانست که این موضوع باید یکی از سه خبر ناگواری باشد که فرد شاید در مورد خانهاش دریافت کند.
بنابراین همینجا یادآور میشود که بنا نیست پیمانشکنی و رابطههای فرازناشویی را بهمثابۀ داروی همساندرمانی برای علاج مشکلات ازدواج یا رابطه در نظر بگیریم. بلکه تنها به این حقیقت اشاره میشود که گاهی ممکن است یک اقدام دردناک و ویرانگر فرصت نادری را برای بازسازی رابطه به زوجها بدهد تا آن را بهتر، استوارتر و رضایتبخشتر از قبل نوسازی کنند.
اما این مهم چگونه بهدست خواهد آمد؟ نکتۀ دور از انتظار این است که آسیب روحی و درد ناشی از پیمانشکنی دو سازمایۀ ضروری را بهمنظور آزمودن دوبارۀ بخت برای زوجها فراهم میکند. این دو سازمایه – ضربۀ اساسی و ناگهانی و نگرش چیزی برای از دست دادن نداشتن – بهترین محیط را برای آزمودن دوبارۀ بخت ایجاد میکنند.
- ضربۀ اساسی و ناگهانی
بیشتر ما از انتخابهای مربوط به سبک زندگی خود و الگوهای رفتاری ناسالمی که موجب ناخشنودی ما میشوند آگاه هستیم. این انتخابها و رفتارها موجب تیرکشیدن و دردهای جزئی میشوند که معمولاً عادت داریم آنها را به امید اینکه خودشان برطرف خواهند شد نادیده بگیریم یا اینکه بهجای رسیدگی و مراقبتهای پزشکی یاد میگیریم با همان دردها زندگی کنیم. تنها زمانی برای کسب کمک اقدام میکنیم که چند نشانۀ مهم را تجربه کنیم یا اینکه از شدت درد و ناآسودگی کارمان به بخش فوریتهای پزشکی بکشد.
این الگوی رفتاری در مورد چگونگی پرداختن زوجها به مشکلات رابطهشان نیز تعمیمپذیر است. بیشتر وقتها زوجها میدانند که یک جای کار میلنگد، اما مطمئن نیستند آنقدر جدی باشد که چراغ هشدار را برای دریافت کمک روشن کند یا اینکه فکر میکنند شاید تنها واکنشی معمولی به محرکهای تنشزای جاری در زندگی باشد. همچنین شاید به اشتباه فکر کنند احساس درماندگی زوجها پس از چندین سال کنار هم بودن بخشی از روال عادی روابط است. پس از چندین مشکل جزئی، همۀ آنها جایی جمع میشود و آسیبی جدی به رابطه وارد میکند.
مثلاً بیشتر افراد فشارخون غیرطبیعی خود را نادیده میگیرند و آن را نشانه یا در ارتباط با محرکهای تنشزا یا عوامل دیگر میدانند و بهجای مراجعه به پزشک خانواده امید دارند خودش برطرف شود. در عوض اگر علائم و نشانههای جدی مرتبط با حملۀ قلبی را احساس کنند بیدرنگ برای دریافت مراقبتهای پزشکی اقدام خواهند کرد.
پیمانشکنی درست مانند حملۀ قلبی است؛ زیرا از جمع شدن بسیاری مشکلات کوچک درماننشده، تصمیمهای نابخردانه و انتخابهای مربوط به سبک زندگی ناسالم ناشی میشود. افزونبراین پیامدهای پیمانشکنی چنان جدی و مخاطرهآمیز هستند که زوجها ناگزیر به ارزیابی قاطعانۀ رابطۀ خود میشوند و آخرین بخت برای اتخاذ تدابیر سختگیرانه با هدف نجات رابطه را بهدست میآورند.
وخامت این ضربۀ اساسی و ناگهانی همان چیزی است که همچون تلنگر زوجها را از نگرش رانش خودکاری که نسبت به زندگی داشتند و تا پیش از پیمانشکنی موجب میشد مشکلات کوچک رابطه را نادیده بگیرند بیدار میکند.
حالا پس از گذشت مدتها از زمانی که فقط خدا میداند چقدر طول کشیده است، آنها سرانجام از خواب برخاسته و آگاه شدهاند که مشکلی بسیار جدی در رابطهشان وجود دارد که باید خیلی زود به آن رسیدگی شود. این پیشامد زوجها را مجبور میکند ارزیابی کنند که چطور کارشان به اینجا کشیده شده است.
- نگرش چیزی برای از دست دادن نداشتن
وقتی افراد درمییابند که مشکل جدی و مخاطرهآمیزی مثل بیماری قلبی در آنها تشخیص داده شده است، ممکن است سلسلهای از واکنشهای هیجانی در آنها منجر به ایجاد این نگرش شود که دیگر چیزی برای از دست دادن ندارند. همین مورد دربارۀ افرادی که با پیمانشکنی روبهرو شدهاند نیز صدق میکند. البته نگرش چیزی برای از دست دادن نداشتن مانند تیغ دولبه عمل میکند. برای برخی از افراد بهانهای است که از همه چیز دست بکشند و از مشکلات خود و تصمیمهای سختی که باید برای اصلاح آن بگیرند فرار کنند. اما برخی دیگر آن را با آغوش باز میپذیرند و همچون عرصۀ کارزار بیامان برای بقا استفاده میکنند و آمادهاند تا هر کار لازم را برای جان به در بردن از حادثۀ پیمانشکنی و بازسازی هرچه بهتر و استوارتر رابطۀ خود انجام دهند.
اگر اینها را باور ندارید، به داستانهای پرشمار غلبه بر چالشها و ناملایمات افرادی نگاه کنید که جایی بقای زندگیشان تهدید شده است. برخی از آنها تصمیمهایی معجزهوار و سرنوشتساز میگیرند و برخی دیگر از پای میمانند و در برابر دشواریها دست تسلیم بالا میبرند.
نگرش چیزی برای از دست دادن نداشتن فرصت نادری به زوجها میدهد تا در مورد آنچه به مشکل برخورده با همدیگر کاملاً صادق و روراست باشند؛ زیرا ناگوارترین پیشامد احتمالی در رابطهشان همین حالا رخ داده است. این یعنی دیگر به پنهانکاری، دروغگویی یا نادیدهگرفتن شرایطی که کار را به پیمانشکنی رسانده نیازی نیست. زیرا در هر حالت انگیزۀ بیصداقتی از میان برداشته شده است. در چنین شرایطی خواه تصمیم به اتمام رابطه بگیرند یا به بازسازی آن، بیصداقتی مانعی خواهد بود که از رهایی آنها جلوگیری خواهد کرد.
اگر زوجی تصمیم به بازسازی رابطۀ خود گرفتند آنگاه قادر خواهند بود با آگاهی و درک کامل از تمامی ناملایماتی که باعث زوال رابطهشان شده روی لوحی سپید و آماده از نو بازسازی کنند. همچنین اگر تصمیم گرفتند رابطه را خاتمه دهند نیز این را به خود و به دیگری بدهکارند که با درک روشنی از چرایی ناکامی رابطه از هم جدا شوند تا بدین ترتیب از اشتباههای خود در رابطه درس بگیرند و از تکرار آنها در آینده جلوگیری کنند.
منبع: پیمان شکنی، بهترین پیشامد ناگواری که شاید در ازدواج رخ دهد (راهنمای کامل برای التیام از مشکلات رابطه فرازناشویی)، نوشته طلال السلیم، ترجمه محمد حسینی، مصطفی قلاوند، نشر ارجمند